روز عاشورا روز دهم ماه محرم است. شهرت این روز نزد اهل تشیع به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که در آن بزرگترین مصیبت عالم رخ داد و امام حسین (ع) به همراه یارانش در سرزمین کربلا در جنگ با سپاه کوفه به فرماندهی عمر بن سعد به شهادت رسیدند. در این بخش از نمناک به اهمترین وقایع در روز عاشورا میپردازیم.
ترتیب سپاه
امام حسین (ع) بعد از نماز صبح سپاه خود که متشکل از ۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده بود را به سه دسته ترتیب داد و فرماندهی یک گروه را خود و دیگر گروهها را به (زهیر بن قین) و (حبیب بن مظاهر) واگذار کرد. همچنین پرچم سپاه را به حضرت ابوالفضل (ع) سپرد. سپس دو سپاه در برابر هم صف آرایی کردند و آماده نبرد با یکدیگر شدند.
نصیحت های قبل از جنگ
پیش از آغاز جنگ، امام حسین (ع) تلاش زیادی کرد تا از خونریزی و کشتار مسلمانان در هر دو طرف جلوگیری کند. اما دشمن که به تعداد سپاه خود مغرور بود، به هیچ پیشنهادی پاسخ مثبت نداد و خواهان آغاز جنگ بود.
امام حسین برخی از یاران خود را نزد سپاه دشمن فرستاد تا با بیان واقعیت، آنها را از ادامه این راه منصرف کنند. ایشان خود نیز با بیان خطبههایی، دشمن را به صلح و پیشگیری از خونریزی دعوت نمود. اما به غیر از تعدادی اندک که از خواب غفلت بیدار شدند و به سپاه امام پیوستند، بقیه حاضر به درک واقعیت نبودند.
بیشتر بخوانید : فلسفه عزاداری در محرم |
ندامت حر بن یزید
حر بن یزید که یکی از فرماندهان دلیر و شجاع سپاه عمر بن سعد بود، از خواب غفلت بیدار شد و به نزد امام حسین (ع) رفته و تقاضای بخشش کرد. امام نیز با مهربانی از حر بن یزید استقبال کرد و موجب تقویت ایمان او شد.
سپس حر برای دعوت دشمن به سوی حق و حقیقت و دفاع از امام حسین (ع) به نزد دشمن رفت، اما سپاه دشمن که از ملحق شدن حر به امام حسین (ع) ناراحت و نگران شده بود، از نزدیک شدن حر به سپاه خودداری کردند. حر به ناچار به خیمهگاه امام بازگشت.
هجوم سراسری
در هنگامی که حر و چند تن دیگر دعوت امام حسین (ع) را قبول کردند و سپاه دشمن به دلیل نگرانی از از دست دادن افراد دیگر، دستور حمله را صادر کرد، عمر بن سعد با رها کردن تیر به سوی یاران امام حسین (ع) جنگ را به صورت رسمی آغاز کرد.
در مدت کوتاهی معادلات نظامی دشمن به هم ریخت، زیرا سپاه کمتر از صد نفری امام حسین (ع) که برخی از آنان نوجوانان و یا کهن سالان و سالخوردگان بودند، چنان با شجاعت در برابر سپاه چند ده هزار نفری دشمن مبارزه میکردند که برای دشمن بسیار گران تمام شد.
هر یک از یاران امام حسین (ع) با دهها تن از افراد دشمن مبارزه میکرد یا به شهادت میرسید و یا دشمن را زمین گیر میکرد. دشمن تصور میکرد که سپاه اندک امام حسین (ع) را در زمان کوتاهی نابود میکند و جنگ را به راحتی تمام میکند، اما متوجه شد که با کوهی استوار از اعتقاد و ایمان روبرو است که جنگ با آنها کار سادهای نمیباشد. محدث قمی در روایتی از محمد بن ابی طالب موسوی گفت که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. (منتهی الامال، ج ۱، ص ۳۴۹)
جنگ تن به تن
با وجود عدم کسب نتیجه از هجوم سپاه خود، دشمن به جنگ تن به تن پیوست، زیرا برخی از افراد در سپاه دشمن اکراه به جنگ با امام حسین (ع) داشتند و هدف عمر بن سعد را برآورده نکرده بودند. همچنین، نبرد انفرادی برای سپاه کمنفر امام حسین (ع) بهتر بود، زیرا هر فرد میتوانست با تعداد بیشتری از دشمنان مبارزه کند.
این روش باعث طولانیتر شدن زمان جنگ شد و یاران امام حسین (ع) یکی پس از دیگری با اجازه از امام وارد میدان نبرد میشدند و در نهایت به شهادت میرسیدند. تا پیش از ظهر، تعدادی از یاران امام با همین روش به شهادت رسیدند.
نماز ظهر عاشورا
در حین ظهر، امام حسین (ع) که به نماز بسیار اهمیت میداد، دستور توقف جنگ را صادر کرد و همه به نماز ایستادند. اما دشمن این وقفه را نپذیرفت و به جنگ خود ادامه داد. امام با یاران کمنفر خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ) اقامه کرد و برخی از یاران مامور حفاظت از نمازگزاران شدند.
سعید بن عبدالله حنفی، یکی از ماموران حفاظت بود که هر تیری که به سمت امام پرتاب میشد، خود را سپر بلا کرد. او آنقدر ایستادگی کرد تا نماز امام به پایان رسید، سپس به زمین افتاد و به شهادت رسید.
شهادت یاران امام حسین(ع)
با اتمام نماز، یاران با روحیه قویتر جنگ را ادامه دادند. همه یاران امام حسین (ع) همچون جوانان برومند بنی هاشم و فرزندان، برادران، برادرزادگان، خواهر زادگان و عموزادگان در دفاع از دین و حقیقت به شهادت رسیدند.
هر کدام از یاران به نبرد خود، سپاه دشمن را مستحکم و نگران میکردند و شهادت هر یک از آنها اثرگذار بر امام حسین (ع) بود. هرگاه امام به تنهایی به مبارزه میپرداخت، نگاهی به یاران شهید خود میانداخت و از آنها یاری میطلبید.
شهادت امام حسین علیه السلام
امام حسین(ع) با شهادت یاران خود به سوی خیمه گاه بازگشت و حضرت سجاد(ع) را که در بستر بیماری بود، جانشین خود تعیین کرد. سپس از خانوادهاش خداحافظی کرد و برای نبرد به سوی دشمن رفت. امام حسین(ع) به تنهایی مدت زیادی با دشمن جنگید و تعداد بسیاری را به هلاکت رسانید. در هر فرصتی به سوی خیمه گاه میآمد و کودکان و زنان بیپناه را تسلی میداد.
در یکی از این بازگشتها فرزند کوچک خود را برای سیراب کردن به سوی دشمن آورد، اما دشمن سنگدل به آن طفل شیرخوار رحم نکرد و هدف تیر قرار داد. امام حسین(ع) پیکر بیجان حضرت علی اصغر را به خیمه بازگرداند و به مبارزه ادامه داد.
امام بر اثر جراحات بسیار بر زمین افتاد و پس از تحمل نیزهها و شمشیرهای فراوان از سوی دشمن به شهادت رسید. شمر بن ذی الجوشن، به سوی بدن نیمه جان امام رفت و با قساوت تمام، سر مبارکش را از قفا جدا کرد، سپس سر بریده را به خولی اصبحی تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.
حمله و غارت خیمه ها
دشمنان اهل بیت پس از شهادت امام حسین(ع) دست از جنایات وحشیانه خود برنداشتند و به سوی خیمهها رفتند تا هر آنچه در آنجا بود را به غارت ببرند. دشمن حتی به حریم اهل بیت نیز رحم نکردند و زیورآلات و لباسهای زنان را به سرقت بردند.
حمید بن مسلم در گزارش خود گفت: به همراه شمر بن ذی الجوشن و گروهی از پیادگان، از خیمهها عبور کردیم تا به علی بن الحسین علیه السلام برسیم که از شدت بیماری به هوش نرسیده بود. همراهان شمر پیشنهاد دادند: “آیا این بیمار را هم بکشیم؟” من گفتم: “سبحانالله! چه بیرحم هستید. آیا این کودک ناتوان را هم میخواهید بکشید؟ همین بیماری که او را از هوش بیرون کرده، کافی است.” به هر روشی که بود، آنان را از کشتن علی بن الحسین علیه السلام بازداشتم، اما آن بیرحمها پوستی را که آن حضرت بر آن خفته بود، کشتند و به غارت بردند.
بیشتر بخوانید : امام حسین گه بود و چگونه زندگی کرد ؟ |
آتش زدن خیمه ها
بعد از غارت و غارت داراییهای بازماندگان، دشمنان خیمهها را به آتش کشیدند. زنان و کودکان بیسرپرست از خیمهها خارج شدند و در بیابانهای اطراف با فریاد و نالههای بلند سردادند و اسیر شدند.
تاختن دشمن با اسب بر پیکر شهدا
به امر عمر بن سعد، ده نفر از سپاه دشمن تصمیم به تاختن با اسب بر روی پیکر شهدا اعلام کردند. این افراد پس از نعل بندی اسبهای خود بر روی جسدهای شهدای کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسبتاختند و پیکرهای پر از زخم و بیسر شهیدان را در هم شکستند.
آنها پس از انجام این کار ننگین برای دریافت جایزه به نزد عبیدالله بن زیاد رفته و گفتند: “ما کسانی هستیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم تا به حدی که استخوانهای سینهشان را در زیر سمستوران چون آرد نرم کردیم!” اما عبیدالله بن زیاد به ادعاهای آنها اعتنا نکرد و فقط یک جایزه اندک به آنها داد.
مختار ثقفی با قیام خود برای خونخواهی از شهدای کربلا دستور داد تا با میخهای آهنین، دست و پای این ده نفر را بر زمین کوبیدند و آنقدر اسبها را دوانیدند که پیش از هلاکت شدن آنها، اجزای بدنشان از هم جدا شد.
فرستادن سر مقدس امام حسین(ع) به کوفه
عمر بن سعد به منظور اظهار وفاداری و ارائه خدمت به عبیدالله بن زیاد در روز عاشورا، دستور داد سر بریده امام حسین(ع) را به کوفه ببرند و پایان جنگ را اعلام کنند. خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم به انجام این کار مأمور شدند.
آنها در شب به کوفه رسیدند، اما به دلیل اینکه دارالاماره بسته بود، خولی سر مبارک امام را به خانه خود برد تا در روز یازدهم ماه محرم به نزد عبیدالله بن زیاد ببرند. سرهای دیگر شهدا نیز میان قتلکاران جنایتکار تقسیم شد تا برای دریافت جایزه به نزد عبیدالله ببرند.